یکی از مشهورترین آثار طبیعی پارک ملی بایکال، سنگ شامان است که در سرچشمه آنگارا قرار دارد. این یک نماد شناخته شده از دریاچه بزرگ است که گاهی اوقات به آن "کاره تنها" می گویند. رودخانه آنگارا و دریاچه بایکال را جدا می کند.
در هوای صاف فقط بالای آن از بالای آب نمایان است که یک و نیم متر بیرون زده است. توده سنگی زیر آب وجود دارد. به لطف او، آنگارا در زمستان یخ نمی زند. حدود پانزده هزار پرنده آبی در پلینیای عظیم لانه می کنند که تقریباً پانزده کیلومتر امتداد دارد. این تنها زمین زمستانی بدون یخ در شمال آسیا است.
مکان
اگر به یکی از دو مکان نزدیک ساحل بروید، که در نزدیکی سنگ وامپیلوف و سنگ چرسکی قرار دارند، می بینید که سنگ شامان سنگی است که آب های آنگارا را به دو قسمت تقسیم می کند. دو قسمت.
موقعیت جغرافیایی سنگ: سرچشمه رودخانه. آنگارا، نیم کیلومتر از تراز مشروط. مختصات: 51°52'18.65 اینچ ثانیه. ش 104°49'14.89 اینچ شرقی ه) این جزیره کوچک، که در اینجا از رشته کوه پریمورسکی به جا مانده است، که در زمان های قدیم توسط آنگارا شسته شده است.یک مکان بسیار محبوب در دریاچه بایکال است. سنگ شمن دارای یک پایه سنگی بزرگ است که آستانه ای را در مقابل اعماق بایکال تشکیل می دهد.
این سنگ توسط آب احاطه شده است و تا به امروز، یک تلاش ناموفق برای آن را می توان نسخه انفجاری دانست که برای پر کردن مخزن نیروگاه برق آبی ایرکوتسک انجام شده است.
سنگ به چه معروف است؟
تاریخ سنگ شامان (در بایکال) در افسانه های بسیاری پوشانده شده است. مشخص است که این مکان به عنوان پناهگاه فرقه ای بود که در آن شمن های بوریات مراسم دعا را انجام می دادند. برای مدت طولانی یک جور مکان "قسم خورده" بود. افرادی که مظنون به خیانت یا دروغ بودند به اینجا فرستاده شدند. بیشتر اوقات ، همسران خیانتکار به اینجا می رسند. مردم محلی اعتقاد راسخ داشتند که کسی که دروغ بگوید به خاطر گناه بر روی این سنگ مجازات می شود.
تأیید این حقایق را می توان در آثار مورخ آلمانی G. F. Miller یافت که سیبری را در قرن هجدهم توصیف کرد. برخی از محققان معتقدند که افسانه های موجود در مورد حرکت شگفت انگیز این سنگ تأیید مستقیمی است بر این که مردم باستان می توانستند شاهد وقوع برخی فجایع زمین شناسی در سواحل دریاچه بایکال باشند. اول از همه، این مربوط به بلایایی است که در نتیجه آن جریان های جدیدی از دریاچه ظاهر می شود و جریان های قدیمی، به عنوان مثال، در مناطق Buguldeyka یا Kultuk با هم همپوشانی دارند.
افسانه
سنگ شمن که عکس آن را در زیر می بینید از زمان های قدیم توجه ساکنان محلی را برانگیخته است. شمن ها در اینجا اسرارآمیز سپری کردندمناسک مردم بومی معتقد بودند که آما ساگان نویون، صاحب آنگارا، در اینجا زندگی می کند. همه اینها در داستان ها و افسانه های متعددی منعکس شد که قدیمی های این مکان ها با لذت از آنها نقل می کنند. در زیر یکی از زیباترین و عاشقانه ترین آنها را معرفی می کنیم.
این در آن دوران باستان اتفاق افتاد، زمانی که شوالیه های شجاع و قهرمانان توانا در جهان زندگی می کردند. در آن زمان بایکال بزرگ و ثروتمند بود. همه به او احترام می گذاشتند و به او احترام می گذاشتند. و صاحب دختری شد که آنگارا نام داشت. همه در برابر زیبایی غیرمعمول دختر تعظیم کردند. بایکال تنها فرزند خود را دوست داشت و او را خراب کرد. در همین حال، آنگارا مغرور و سرکش بزرگ شد.
Irkut
سالها گذشت و زمان انتخاب یک شوهر زیبا فرا رسیده است. تابستان بود، در آستانه عید سرخاربان. بایکال بزرگ قهرمانان همه روستاهای اطراف را به سوی خود فرا خواند تا شجاعت و قدرت خود را بسنجند و برای به دست آوردن دل دخترش تلاش کنند. در میان متقاضیان کسی بود که به خصوص پدر عروس را دوست داشت - قهرمان خوش تیپ ایرکوت.
Yenisei
اما هیچ یک از کلمات ستایش آمیز بایکال خطاب به او در قلب دختر پاسخی پیدا نکرد. سرانجام، تعطیلات فرا رسید، قهرمانان گرد هم آمدند تا قدرت خود را بسنجند و در میان آنها آنگارا ینیسی، پسر سایان توانا را دیدند. او قوی ترین، زبردست بود، شجاعت و شجاعت او قلب زیبایی را به دست آورد.
اما بایکال از انتخاب دخترش ناراضی بود و رضایت خود را به این ازدواج نداد. جوان مجبور شد ترک کند. روز و شب، پدر سعی می کرد محبوب خود را متقاعد کند که با یک ایرکوت قوی و شجاع ازدواج کند. با این حال، دختر سرسخت باقی ماند. بایکال در خشماو را زندانی کرد و پس از مدتی گفت که با ازدواج ایرکوت موافقت کرده است.
فرار از اسارت
و سپس آنگارا تصمیم گرفت فرار کند. او برای کمک به برادران کوچکتر خود - نهرهایی که دیوار سیاه چال را شسته بودند، متوسل شد. آنگارای مغرور آزاد شد. بایکال خشمگین خواستار بازگشت فراری شد. در این زمان ، باد وحشتناکی بر روی زمین بلند شد ، رعد و برق درخشید ، رعد و برق همه چیز را در اطراف تکان داد. حیوانات و پرندگان از ترس به دنبال سرپناهی بودند.
بعد از آنگارا، قهرمان ینیسی عجله کرد. و در این هنگام صاعقه مانند تراشه کوه کهنه را شکافت. بایکال تکه ای از کوه را برداشت و به دنبال دختر سرکش پرتاب کرد تا راه او را مسدود کند. اما او وقت نداشت - آنگارا قبلاً در کنار Yenisei بود و او را در آغوش گرفت. از آن زمان، آنها جدایی ناپذیر بودند. تمام اشک های شادی و اندوهی که بایکال، آنگارا، ینیسی و ایرکوت فریاد می زدند به نهرهای آب تبدیل شد. و تکهای از همان سنگی که بایکال خشمگین به دنبال دخترش پرتاب کرد، از آن زمان برای مردم به عنوان سنگ شمن شناخته میشود. افسانه می گوید که اگر بایکال بسیار عصبانی شود، این سنگ را با آب خواهد شست و تمام جهان را سیل خواهد کرد.
برای اینکه بایکال خشمگین نشود، ساکنان محلی مدتهاست که هدایای مختلفی را به اینجا آورده اند و اکنون سکه هایی را به آب می اندازند. یک افسانه دیگر، یا بهتر است بگوییم، یک افسانه، می گوید که اگر برای مدت طولانی به صخره نگاه کنید، می توانید چهره شمن هایی را ببینید که در قدیم اینجا مراسم مرموز انجام می دادند. چندین سال است که سنگ شامان در بایکال و افراد قدیمی محلی ویران شده استاین را به عنوان یک نشانه بد ببینید.
این اثر طبیعی شگفت انگیز نه تنها شاهدی بر گذشته مردمان بایکال است. سنگ شمن نوعی جزء عرفانی این مکان هاست. اگر فرصت بازدید از این مکان ها را دارید، از سنگ معروف دیدن کنید، از زیبایی مناظر محلی قدردانی کنید، به افسانه های متعدد گوش دهید. به هر حال، امروز هرکسی که از یک سفر به روستای Listvyanka بازدید می کند، می تواند صخره افسانه ای را ببیند. یک سکوی دیده بانی مجهز با منظره عالی از سنگ وجود دارد.