جاذبه های بسیاری در پایتخت باستانی آذربایجان باکو واقع شده اند. برج دوشیزه که عکسهای آن در این مقاله ارائه شده است، یکی از اسرارآمیزترین و باشکوهترین برجها است. تاکنون نه تاریخ ساخت این سازه و نه هدف واقعی آن مشخص نیست. برج دوشیزه اسرار خود را ایمن نگه می دارد. از این مقاله با برخی از آنها آشنا خواهید شد.
نمای خارجی برج
ظاهر معماری منحصر به فرد برج دوشیزه هنوز هم مردم را شگفت زده می کند. این شهر در بخش ساحلی ایچری شهر (شهر قدیمی) برمی خیزد و یکی از مهم ترین عناصر "نمای" ساحلی شهر باکو به حساب می آید. آرایه پشتی این سازه بر روی صخره ای قرار دارد که در جاهایی با سنگ تراشیده اندود شده و با دیواری دژ با برآمدگی های نیم دایره ای که از پایه به سمت بالا بالا آمده احاطه شده است. در ضلع شرقی، برج دوشیزه دارای یک تاقچه است که هدف آن همچنان یک راز باقی مانده است. این عنصر نمی تواند یک مخفیگاه، یا یک تکیه گاه، یا یک "خار" منعکس کننده هسته های سنگی باشد. ابزار محافظت از سازه ها می تواند بر روی سکوی بالای برج قرار گیرد که ماهیت معماری آن به آن نمی رسید.روزهای ما سطح بدنه ساختمان نیز منحصربهفرد است که از تناوب آجدار ردیفهای سنگتراشی فرورفته و بیرون زده تشکیل شده است.
فضای درونی برج سی متری با گنبدهای تخت سنگی به هشت طبقه تقسیم شده است که توسط پلکان های مارپیچی به هم متصل شده اند. این ساختمان می تواند تا دویست نفر را در خود جای دهد. آب را می شد از یک چاه عمیق برداشت. ضخامت دیوارهای برج در پایه پنج متر، در بالا - چهار متر است. از نظر اندازه، غول سنگی بیشتر از قلعه های آبشرون است که ضخامت دیوارهای آن تنها دو متر است.
تاریخ نعوظ
دانشمندان هنوز در مورد زمان ساخته شدن برج دوشیزه بحث می کنند. سمت راست در ورودی تخته سنگی است که کتیبه ای به خط کوفی بر آن حک شده است: «قبه (گنبد، طاق) مسعود بن داود». بر اساس ماهیت املای این کلمات (خط عربی) قدمت ساخت برج به قرن دوازدهم می رسد. اما بعداً دانشمندان نگاه دقیق تری به این کتیبه انداختند. اولاً ، کلمه "گوبه" که گاهی به عنوان "طاق بهشت" ترجمه می شود ، بیشتر در قرون وسطی بر روی سنگ قبرهای مسلمانان به کار می رفت ، به طوری که ارواح مردگان مستقیماً به خدا صعود می کردند. چرا یک قطعه سنگ قبر روی دیوار غول سنگی وجود دارد؟ ثانیاً در ساخت برج از ملاتی که دال روی آن نگه داشته شده است استفاده نشده است. به نظر می رسد که این کتیبه کاملاً تصادفی روی سازه ظاهر شده است، در حین تعمیر، زمانی که با عجله، با کمک سنگ ها، برخی از آسیب ها در دیوارها تعمیر شده است. شاید در این مکان روزنه ای یا پنجره ای مربعی شکل وجود داشته است. بدین ترتیب تأسیس شدکه ساخت برج دختر در باکو در دو مرحله انجام شد. اولی به دوران قبل از اسلام و دومی به قرن دوازدهم اشاره دارد.
تاریخ
در قرون مختلف، برج دوشیزه کاربردهای متفاوتی داشته است. در قرن دوازدهم، قلعه تسخیر ناپذیر شیروانشاهان، ارگ اصلی سیستم دفاعی باکو بود. در قرن 18-19 از این بنا به عنوان فانوس دریایی استفاده می شد که در سال 1958 در 13 ژوئن شروع به کار کرد. در سال 1907، فانوس دریایی از بالای سازه به جزیره نارگین منتقل شد، زیرا نور آن در شب با نورهای شهر ادغام شد.
برج دوشیزه بارها بازسازی شده است. در قرن نوزدهم، هنگام تعمیرات، نبردهای (mashikuli) که برای دفاع در نظر گرفته شده بودند از بالای آن برداشته شدند. آخرین مرمت این بنا در سال 1960 انجام شد و چهار سال بعد این برج به موزه تبدیل شد. در سال 2000، این بنای تاریخی منحصر به فرد به عنوان میراث جهانی یونسکو تبدیل شد.
قلعه، فانوس دریایی یا معبد؟
فرضیات در مورد هدف دفاعی برج دختر توسط محققان رد شد. ساخت و ساز به سادگی برای عملیات نظامی سازگار نیست - نه در مکان، نه در شکل و نه در ساختار داخلی. اولاً ، فقط چند پنجره در برج وجود دارد که در امتداد پله های منتهی به بالا قرار گرفته اند و نه به سمت پایین بلکه به سمت بالا هستند. ثانیاً بر روی سقف سازه به دلیل کوچک بودن آن امکان قرار دادن هیچ سلاحی وجود ندارد. ثالثاً برج دوشیزه ارتباط دائمی بین طبقات نداشت. طبقه اول با یک راه پله موقت به بقیه متصل می شد که در هر زمان ممکن بودحذف.
علاوه بر معماری منحصربفردش، برج دوشیزه با… دودآلود بودنش تخیل را برانگیخته است. علاوه بر این، دوده در یک لایه یکنواخت روی سازه قرار نمی گیرد، بلکه در اطراف هفت طبقه برج (مکان هایی که مشعل ها می درخشند) و در بالای آن قرار دارد. بر اساس منابع تاریخی: «هفت آتش خاموش ناپذیر بر بالای آن شعله ور شد» (موسی خورص، قرن پنجم)، و هر سطح به رنگ دیگری می درخشید. داخل برج مرموز چه اتفاقی افتاد؟
حدس و گمان وجود دارد که برج دختر یک فانوس دریایی باستانی است. اما چرا چنین ساختمان باشکوهی بسازیم و آن را در هفت سطح تقدیس کنیم، در حالی که کافی است مشعل هایی را در بالای آن روشن کنیم؟ در زمان های بعدی، این سازه هم به عنوان فانوس دریایی و هم به عنوان برج دیده بانی مورد استفاده قرار می گرفت، اما هیچ کس هدف اصلی آن را مشخص نکرده است. محتمل ترین گزینه مذهبی است. نام این برج - "Gyz Galasy" - را می توان به روش های مختلفی ترجمه کرد. واژه «گالا» یا «کالا» که در میان مردم ترک زبان امروزی به معنای «برج» یا «قلعه» است، در قدیم معنای دیگری داشته است. «کالا» جایی است که آتش آیینی شعله ور می شود.
چرا نام این برج "دوشیزه" است؟
در دنیا سازه های زیادی با نام "برج خدمتکار" وجود دارد. استانبول، کریمه، تالین، بلگورود-دنفستروسکی می توانند به برج هایی با همین نام ببالند. واقعیت این است که همه این سازههای دفاعی در قرون وسطی غمانگیز ساخته شدهاند، زمانی که برجی که هرگز توسط کسی فتح نشده بود "بکر" محسوب میشد، یعنی در دست کسی نبود. ظاهراً برج باکو نام خود را به این نام گرفته استقرون وسطی، زمانی که سنت های اروپایی شروع به نفوذ به تفکر شرقی ساکنان آذربایجان کرد.
افسانه دوشیزه باکو
داستان های باستانی زیادی با نام "برج خدمتکار" مرتبط است. در افسانه دوشیزه باکو آمده است که در زمان جاهلیت، خان خاصی که در آن نواحی حکومت می کرد، می خواست با دختر خود ازدواج کند که او را به یاد همسر عزیزش می انداخت که نابهنگام از دنیا رفته بود. او برکت خدایان خود را دریافت کرد و به افتخار عروس برج بزرگی بر بالای صخره ای ساخت و برای شروع وظایف زناشویی آماده می شد. اما دختر جوان در برابر اراده پدر منفورش مقاومت کرد و در آخرین لحظه از برج به درون دریای خروشان پرید. امواج بدن شکننده او را گرفتند و به صخره ها برخورد کردند. از آن زمان، یک غول بزرگ سنگی "دوشیزه" نامیده شد. اگر به حقایق واقعی تاریخی رجوع کنیم، میتوانیم تأیید غیرمستقیم وقایع توصیف شده در افسانه را بیابیم. در 439-457 م ه. فرمانروای ساسانی یزدگرد به راستی رسم باستانی زرتشتیان را احیا کرد که بر اساس آن برادران مجاز به ازدواج با خواهران و پدران با دختران بودند. در داستان توصیف شده، می توان پژواک هایی از نارضایتی از این وضعیت را یافت.
افسانه جنگجوی جوان
افسانه ای دیگر درباره برج دوشیزه ما را به زمان های بسیار دور می برد، زمانی که شهر باکو "باگوان" نامیده می شد و ساکنان آن به خدای زرتشتی اهورا مزدا اعتقاد داشتند. شهر مقدس پیش از این سه ماه در محاصره بود و کاهن اعظم محلی اعلام کرد که دشمن به دست یک دختر بی گناه نابود خواهد شد. صبح در بالای یک معبد باستانی(برج خدمتکار) جنگجوی آتشین زیبا با شمشیری شعله ور در دستانش ظاهر شد. او پرواز کرد و فرمانده دشمن - نور الدین شاه - را درست به قلب زد. با این حال، خود او بلافاصله عاشق مرد جوان و زیبایی که کشته بود، شد. دوشیزه ناتوان از تحمل رنج روانی خود را با شمشیر سوراخ کرد و مرد و روحش به معبد بازگشت. هفت شب و روز بادهای تند گیلاوری و خضری می وزد. آنها آتش مقدس معبد را خاموش کردند. اما هفت فرسنگ از حرم شعله تازه ای شعله ور شد. از آن زمان، روح یک جنگجوی جوان در معبد متروک زندگی می کند. گاهی خانه اش را ترک می کند، در جستجوی معشوقش به دریا پرواز می کند، و عصبانی از تلاش های بیهوده او، بادهای بدی به راه می اندازد که طوفانی ایجاد می کند.
جالب این است که این اسطوره نیز بر اساس رویدادهای واقعی تاریخی است. در زمان محاصره شهر نورالدین شاه (قرن 7-6 قبل از میلاد)، زلزله شدیدی در منطقه باکو رخ داد. جابجایی زمین منجر به این شد که گاز ("آتش های مقدس") در شهر سوره خانی ("هفت فرسنگ" از سازه "برج دوشیزه") به سطح زمین آمد. تا سال 1902 معبدی در این منطقه وجود داشت و آتشی خاموش نشدنی شعله ور بود.
نتیجه گیری
برج دوشیزه مرموز، خشن و تسخیرناپذیر به نظر می رسد. باکو شهری است که در آن طعم شرقی تاریخی و واقعیت های مدرن به طور پیچیده ای در هم تنیده شده اند. این مکان شایسته توجه دقیق است. ساختمان اسرارآمیز تاریک در شهر قدیمی زمانی با نورهای چند رنگ می درخشید، مسافران را در هیبت فرو می برد، هنرمندان و شاعران را الهام می بخشید. به برج دوشیزه نگاه کنیدبا چشمان خودم برای دیدن و تلاش برای درک آنچه Gyz Galasy باستانی در مورد چه چیزی ساکت است، چه چیزی در پشت دیوارهای ضخیم خود، پشت ژرفای ناشناخته قرن های خاکستری پنهان شده است.